تقلیل مسأله ملی به نزاع رسانه ای،نگاهی به ابعاد بازنمایی رسانه ای از مناسبات ایران و روسیه
به گزارش بیست آمار، اشاره، مسأله روابط ایران با روسیه یکی از مسائل مهم سیاست خارجی است که ذیل مسأله کلان تر ارتباط با شرق همواره مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد. اگرچه زاویه پرداخت به موضوع بسته به ماهیت رسانه و جریان های سیاسی پنهان شده در پشت آن فرق دارد، اما در هرحال نمی توان موجودیت بر ساخت رسانه ای مناسبات بین این دو کشور را نادیده گرفت.
روزنامه ایران:اشاره، مسأله روابط ایران با روسیه یکی از مسائل مهم سیاست خارجی است که ذیل مسأله کلان تر ارتباط با شرق همواره مورد توجه رسانه ها قرار می گیرد. اگرچه زاویه پرداخت به موضوع بسته به ماهیت رسانه و جریان های سیاسی پنهان شده در پشت آن فرق دارد، اما در هرحال نمی توان موجودیت بر ساخت رسانه ای مناسبات بین این دو کشور را نادیده گرفت.
استفاده از کلمه بر ساخت رسانه ای به این خاطر است که میان واقعیت موجود با ذهنیت هایی که از طریق رسانه ها خلق می شوند، تفکیک صورت گیرد. پیش فرض نوشتار حاضر بر آن است که مسأله ارتباطات ایران و روسیه در رسانه ها با آن چیزی که در واقعیت موجود اتفاق می افتد، کاملاً فرق دارد و در حقیقت، تصویری که از روابط ایران با روسیه در رسانه ها نمایش داده می شود، تصویری مخدوش، مبهم، نادرست و غیرواقعی است. مواضع و تحلیل های بخشی از رسانه ها که عمدتاً رسانه های جریان معاند را تشکیل می دهند، چندان ابهامی ندارد زیرا سیاست همیشگی این دست رسانه ها مخالفت با جمهوری اسلامی است و اصل اینکه مخالفت بر سر چه چیزی باشد، چندان برایشان تفاوتی نمی کند اما برخی دیگر از رسانه های داخلی و منتقد که معاند هم نیستند و در پی روشن شدن ابعاد قضیه هستند، ممکن است نگاه دقیقی نسبت به ماهیت مناسبات ایران و روسیه نداشته باشند و فضای فرایندهای رسانه ای بیگانه، آنها را در تحلیل دچار ابهام و خطا سازد. در یادداشت حاضر تلاش بر آن است تا سویه های اشتباه در تحلیل مناسبات ایران و روسیه که در فضای کنونی رسانه ها وجود دارد، مورد توجه قرار گرفته و وجوه اشتباه آن برای مخاطب روشن شود تا از این طریق زمینه درک هرچه بهتر واقعیت موجود تشریح شود.
استعاره های ناکارآمد
عدم درک درست از فضای بین الملل باعث شده تا مناسبات بین المللی بدرستی درک نشوند و در نتیجه بیشتر از آن که مسائل بین الملل مورد تبیین های علمی و منطقی قرار گیرند، درگیر فضای رسانه ای و استعاره های از پیش مشخص شده و ناکارآمد باشند. یکی از این استعاره ها استفاده از کلمه استعمار و عبارت ایران مستعمره است. رسانه های جریان معاند و گاه رسانه های داخلی ناهمسو با جمهوری اسلامی با تکرار این عبارت سعی دارند تصویری مهندسی شده و البته غیرواقعی را از مناسبات ایران با روسیه و چین بازنمایی کنند، اما پدیده استعمار در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل تعریف مشخص خود را دارد. مفهوم استعمار با نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی برجسته شده و در تعریفی عامیانه تر معمولاً استعمار در جست و جوی به تاراج بردن دارایی کشورهای دیگر است. بنابراین استعمار از لحاظ سیاسی به معنای حاکمیت گروهی از قدرت های خارجی بر مردم یا بر سرزمین دیگر است به گونه ای که در وهله اول استقلال کشور مستعمره از بین برود و در وهله بعد، این کشور تحت سلطه و سیطره کشورهای استعمارگر درآید. تعاریف و گونه های دیگر استعمار نظیر استعمار پنهان نیز دارای همین وجه اساسی مفهومی هستند. بنابراین استفاده از این استعاره به صورت ویژه در ارتباط با روابط ایران با سایر کشورها مانند چین و روسیه کاملاً نادرست و ناکارآمد است؛ زیرا اساساً کشور ایران در موقعیتی قرار ندارد که تحت استعمار قرار گرفته باشد و کشورهایی که با آنها ارتباط برقرار شده نیز ماهیتاً کشورهایی استعمارگر نیستند، البته تلاش برای رجحان جویی و ازدیاد قدرت و کسب اقتدار در عرصه بین الملل هدفی برای تمام کشورها از جمله ایران است؛ اما آنچه تفاوت ها را به وجود می آورد اول، ماهیت این اقتدار و دوم، اهدافی است که از آن دنبال می شود. اینکه تصور شود در حال حاضر ایران بواسطه ارتباطات سیاسی و اقتصادی و برخی معاهدات، تحت استعمار آنها قرار گرفته است، نشان دهنده عدم درک درست از فضای بین الملل در جهان امروز و موقعیت ژئوپلیتیک ایران است. بنابراین استفاده از چنین استعاره هایی تأییدی بر غیرواقعی بودن برساخت رسانه ای از مناسبات ایران با کشورهای شرق هستند.
عدم درک پویایی عرصه بین الملل
به نظر می رسد کسانی که همچنان سعی دارند مناسبات حاکم بر فضای بین الملل را براساس دو قطبی بلوک شرق و غرب تفسیر کنند، هنوز در فضای قرن نوزدهم و بیستم به جای مانده اند و از صورت بندی های نوی که از مناسبات بین الملل در جهانی معاصر ارائه شده بی خبرند. اساساً دوران وجود دوگانه ای به نام شرق و غرب به عنوان دو بلوک سپری شده و در حال حاضر بین کشورهای حوزه شرق و حوزه غرب چندان ارتباط مجزا و از هم گسسته ای وجود ندارد که بتوانند دو بلوک را تشکیل دهند بلکه محیط بین المللی به گونه ای دستخوش تحولات نو و عمیق قرار گرفته که ارتباط بین کشورها کاملاً منعطف و سیال است. ارائه دکترین های سیاسی نو از تحولات بین الملل و برقراری الگوهای ارتباطی نو بین کشورها از جمله نشانه های این موضوع است. نمی توان این گونه قضاوت کرد که کشورها یا باید با بلوک شرق باشند یا با بلوک غرب؛ ضمن اینکه تجربه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در طول دهه های پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نشان می دهد که به صورت کلی راه را بر ارتباط با هیچ کشوری نبسته است و همان گونه که برقراری روابط با کشورهای حوزه شرق دنبال می شود، توسعه روابط با غرب نیز مورد توجه قرار گرفته است اما این که چرا بین این دو رابطه تفاوت وجود دارد، به ماهیت قدرت های شرق و غرب وابسته است. در حقیقت باید به این سؤال پاسخ داد که آیا مواجهه شرق با جمهوری اسلامی همانند مواجهه غرب است؟ پاسخ این سؤال طبیعتاً منفی است پس قضاوت درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی بدون شناخت ماهیت کشورهای طرف مذاکره قضاوتی یکجانبه و غیر دقیق است. همچنین موقعیت کشورها و منافع آنها در عرصه بین الملل بسیار متغیر است و نمی توان الگوی متصلبی را برای برقراری ارتباطات خارجی در نظر گرفت.
عدم تطابق پارادایم های تحلیلی
یکی دیگر از وجوه گمراه کننده در ارائه تحلیل های سیاست خارجی رسانه های مدنظر، انتخاب پارادایم های متفاوت برای تحلیل های سیاسی بویژه تحلیل روابط ایران با روسیه است. نخبگانی که گرایش های لیبرالی دارند، بدون توجه به ماهیت نظام های سیاسی لیبرال و غیر لیبرال سعی دارند مسائل سیاسی را تحلیل کنند. طبیعی است که معتقدان به نظام سیاسی لیبرال در همه تحلیل های خود به صورت لیبرال می اندیشند؛ بنابراین طبیعی است که چنین تحلیلگرانی به توسعه روابط با غرب به جای توسعه روابط با شرق توصیه کنند؛ اما طبیعی بودن این مسأله علتی بر کارآمد بودن تحلیل هایشان نیست زیرا هر نظام سیاسی باید در نسبت با گفتمان خود در عرصه بین الملل مورد تحلیل قرار گیرد. الگوی روابط بین الملل مسأله ای حیاتی برای گفتمان انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن یعنی جمهوری اسلامی است. فارغ از نقدهایی که می توان در برخی مسائل فرعی در حوزه سیاست خارجی به شیوه اجرا و تصمیمات دولت ها وارد کرد، هویت هر کشور در عرصه بین الملل، سرمایه ای اساسی برای آن کشور است؛ با توجه به این موضوع می توان گفت که بیشتر نقدهایی که به الگوهای روابط خارجی جمهوری اسلامی وارد می شود، نقدهایی هستند که اساساً در فضای گفتمانی جمهوری اسلامی قابل تفسیر و درک نیستند زیرا این نقدها اساساً در گفتمان سیاسی دیگری و مطابق با نوع دیگری از نظام های سیاسی تعریف می شوند. معنای این جمله آن نیست که نمی توان مناسبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به کلی مورد نقد قرار داد، بلکه منظور آن است که برای نقد هر بخش از روابط سیاسی ایران باید اصول کلی حاکم بر نظام سیاسی و ماهیت گفتمانی آن را درک کرد، البته به هر حال بخش هایی از نخبگان ممکن است با کلیت فلسفه حاکم بر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی مخالف باشند که مباحث مربوط به آنها در دایره این بحث نمی گنجد.
تأثیرپذیری از ادبیات رسانه های خارجی
مسأله دیگری که در ارتباط با تحلیل مناسبات بین المللی با تأکید بر روابط ایران و روسیه وجود دارد، تغذیه بخشی از نخبگان داخلی از ادبیات ترجمه ای رسانه های بین المللی است. بخشی از نخبگان ایرانی که می توانند به زبان های دیگر اخبار را مطالعه کنند، عمده اطلاعات خود را از وبسایت ها، اندیشکده ها و خبرگزاری های جریان غالبی به دست می آورند که در فضای بین المللی دارای سیاست های مشخص و همراستا با منافع امریکا و کشورهای اروپایی هستند. طبیعی است که چنین رسانه هایی سیاست های مشخصی را دنبال می کنند و عمده رویکرد آنها در تحلیل مسائل بین الملل، تأمین منافع امریکا و کشورهای هم پیمان است. استفاده از این اخبار و این تحلیل ها بدون توجه به اصول حاکم بر سیاست های کلی این دست رسانه ها سبب می شود تا خواسته یا ناخواسته در تحلیل های سیاسی خود دچار اشتباهاتی شوند. نخبگانی که تمایل به گرایش های لیبرالی دارند، مطالب و تحلیل های رسانه های لیبرال را مطالعه می کنند و به همین علت دچار نوعی یکجانبه گرایی می شوند. البته لیبرالی بودن تحلیل ها به خودی خود مسئله ای محسوب نمی شود بلکه آنچه مشکل ساز است، آن است که تحلیل های نوشته شده در پارادایم لیبرال براساس نظام های سیاسی لیبرال نوشته می شوند و به همین علت ماهیتاً از اساس با نظام سیاسی جمهوری اسلامی قابل تطبیق نیستند؛ فارغ از این که چنین تحلیل هایی مورد پسند نخبگان باشد یا خیر.
پیشینه پژوهشی ناکافی و گمراه کننده
مشکل دیگری که در تحلیل مناسبات ایران با سایر کشورها بویژه روسیه وجود دارد، پیشینه پژوهشی موجود است که عمدتاً برساخت های رسانه ای از مناسبات ایران و روسیه براساس آنها طراحی می شوند. شاید شوروی در تاریخ ایران وجهه مثبتی نداشته باشد، اما باید توجه داشت که از آن زمان تا به امروز هم نظام های سیاسی هردو کشور تغییرات بنیادین کرده اند و هم فضای روابط بین الملل دیگر مثل گذشته دوقطبی نیست. نکته ای که در تحلیل اهداف چنین عملیات روانی می توان گفت این است که همزمان و موازی با تصویر قاجارنمایی از ایران تصویر تزارنمایی از پوتین و دولت او نیز در حال اجراست؛ چراکه چنین بازنمودی در خاطره جمعی و ملی ایرانیان به عنوان یک شکست تلخ و تحمل ناپذیر تداعی می شود و احساسات ملی گرایانه شهفرایندان را تحریک و درگیر می کند. خط مرتبط دیگری که در این زمینه از طریق این رسانه ها علیه کشور دنبال می شود، فرایند شوروی نمایی از ایران است که هم در داخل از طریق برخی جریان های ناهمسو و هم در خارج از طریق ضدانقلاب با جدیت پیگیری می شود و باز در این تصویر هم ایران تابعی از روسیه بازنمایی می شود اما با اهدافی دیگر که گنجایش ذکر در این فضا را ندارد. در هر حال با توجه به این عقبه تاریخی، به طور طبیعی بخش قابل توجهی از تحلیل های سیاسی امروز نیز که از طریق استادان و تحصیلکردگان رشته های مرتبط ارائه می شوند، در ارجاعات خود از آن پیشینه تاریخی نه چندان خوشایند تأثیر گرفته اند. بر این اساس روابط بین دو کشور در گذشته و آنچه فیمابین آنها رخ داده عاملی می شود برای قضاوت درباره مسائل امروز؛ حال آنکه اساساً تطبیق دادن شرایط حاضر و گذشته امری بسیار سخت است. ماهیت سیاست بویژه سیاست در عرصه بین الملل بسیار پویا است بنابراین به سختی می توان درباره شرایط کنونی قضاوتی را براساس گذشته ترتیب داد، البته شکی نیست که گذشته همواره چراغ راه آینده است و تجارب به اشتباهات گذشته نباید در آینده تکرار شود، اما اینکه مبنایی برای قضاوت و کنش قرار گیرند ممکن است اشتباهاتی را به بار بیاورد.
رویکرد ایدئولوژیک در تحلیل ها
برخلاف آن که اغلب سیاستمداران جمهوری اسلامی مورد این هجمه قرار می گیرند که مسائل سیاست خارجی را با رویکرد ایدئولوژیک و ارزشی دنبال می کنند، بیشتر تحلیل های سیاسی که درباره روابط ایران و روسیه ارائه می شوند، خود تحلیل هایی احساسی و ارزشگذارانه هستند. این دست تحلیل ها به گونه ای بازنمایی می کنند که برقراری ارتباط با شرق امری نامطلوب است و در عوض برقراری ارتباط با غرب پسندیده است و توصیه می شود. البته بین پرداخت رسانه ای با پرداخت علمی به مناسبات ایران و روسیه نیز باید تفاوت هایی قائل شد؛ چنان که برخی استادان دانشگاه که لزوماً از نظر سلایق سیاسی همراستا با حاکمیت نیستند، باز هم از نظر علمی توسعه این دست ارتباطات را توصیه می کنند، اما در رسانه ها به گونه ای بازنمایی می شود که موافقان جمهوری اسلامی موافق توسعه روابط هستند و مخالفان نیز مخالف! و این چنین است که مسأله ای ملی و مهم به نزاعی سطحی و سیاسی در عرصه رسانه تقلیل می یابد.
انتهای پیام،
منبع: ایران آنلاین