تحلیلی بر قرارداد ایران و چین با نگاهی به نظریه برژنسکی
به گزارش بیست آمار، علی ماجدی-سفیر پیشین ایران در آلمان و ژاپن و معاون بین الملل وزارت نفت دولت اصلاحات در شرق نوشت: بنا بر نظریه برژنسکی مؤلفه های قدرت هر کشور مبتنی بر سه عامل است؛ قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی. با نگاهی گذرا به قدرت های جهانی و قدرت های منطقه ای و با نظرداشت سه مؤلفه یادشده می توان قدرت هریک از کشور ها را ارزیابی کرد و با یک نگاه اجاقتصادی در سطح جهانی می توان به این نتیجه رسید که در سطح بین المللی با توجه به مؤلفه های پیش گفته آمریکا یکی از قدرت های جهانی است؛ همچنین روسیه و چین مشترکا قطعا قدرت جهانی هستند.
اگرچه هریک از این دو کشور را هم می توان جزء قدرت های جهانی برشمرد؛ ولی با نظر داشت هر سه مؤلفه چین و روسیه با هم یکی از دو قدرت جهانی محسوب می شوند. کشور ها و حتی بلوک های دیگر در حال حاضر فاقد هر سه مؤلفه قدرت در سطح جهانی هستند؛ اگرچه می توان از اتحادیه اروپا به علاوه انگلستان به عنوان قدرت سوم نام برد، اما به دلایل امنیتی و نظامی این بلوک فاقد هر سه مؤلفه یادشده است. با مقدمه فوق و به عنوان مقدمه اول و با تکیه بر سه مؤلفه قدرت مد نظر برژنسکی می توان در هر منطقه کشور های قدرتمند هر منطقه را ارزیابی کرد.
بدون تردید جمهوری اسلامی ایران یکی از قدرت های بلامنازع منطقه ای براساس مؤلفه های یادشده است که در منطقه خاورمیانه قدرت نظامی داشته و نفوذ سیاسی مؤثر در برخی از کشور های منطقه دارد؛ ولی قدرت مالی بالقوه قوی و بالفعل ضعیفی دارد.
با عنایت به دو مقدمه یادشده و بر مبنای مؤلفه های قدرت پیش گفته، می توان تعاملات و روابط میان کشور ها را کنکاش کرد؛ کشور هایی که در زمره قدرت های جهانی نیستند؛ ولی قدرت منطقه ای محسوب می شوند، نیازمند راهبرد های اساسی هستند که بتوانند موقعیت خود را حفظ کنند؛ بنابراین باید به هر سه مؤلفه قدرت تکیه کرده و کم وکاستی خود را در یک یا دو مؤلفه قدرت از طریق قدرت های جهانی یا مشارکت با آن ها تکمیل کنند. به ویژه در مؤلفه نفوذ سیاسی که متکی بر قدرت مالی یا نظامی بوده یا از فاکتور های دیگری نظیر نفوذ فرهنگی، مذهبی یا ایدئولوژی سرچشمه می گیرد.
بیشتر قریب به اتفاق کشور ها که قدرت جهانی محسوب نمی شوند، به ویژه کشور هایی که قدرت منطقه ای هستند، بعد از فروپاشی شوروی و انتها جهان دو قطبی، راهبرد سیاست خارجی خود را به نحوی تبیین کرده و می کنند که اگر متکی به یکی از قدرت های جهانی هستند، از سوی آن ابرقدرت پشتیبانی می شوند، نیم نگاهی به قدرت های دیگر جهانی داشته و رابطه خود را بر اساس مؤلفه های یادشده با دیگر قدرت های جهان متعادل کرده یا به دور از چالش دائمی تعقیب می کنند.
نگاهی به کشور های مدعی قدرت منطقه ای در خاورمیانه نظیر عربستان و ترکیه مؤید این راهبرد است که عربستان سعودی یکی از کشور های وابسته به آمریکاست، با این حال رابطه این کشور با چین، روسیه و اتحادیه اروپا یک رابطه تقریبا بدون چالش است. یا رابطه ترکیه را که عضو ناتو است، می توان با آمریکا، روسیه، چین و اتحادیه اروپا مورد مداقه قرار داد. اگرچه ترکیه هر از گاهی چالش های جهانی با آمریکا یا روسیه داشته یا مشکلاتی با اتحادیه اروپا دارد، بااین حال هیچ گاه این چالش ها به صورت یک پارادایم دائمی یا دشمنی نبوده است.
درباره کشور ما با توجه به دشمنی علنی با آمریکا که گویا تداوم داشته و چشم اندازی برای تغییر آن فعلا متصور نیست و با عنایت به قدرت منطقه ای ایران در خاورمیانه و ارتقای آن یا دست کم حفظ این قدرت، چگونه می توان بر اساس نظریه برژنسکی مؤلفه های قدرت را حفظ، متعادل و ارتقا داد.
همان گونه که اشاره شد، قدرت نظامی و دفاعی کشور با تلاش های مستمر سپاه و ارتش در سطح منطقه و کمبود های احتمالی آن از طریق روسیه قابل تأمین است و نفوذ سیاسی ایران در برخی از کشور های منطقه تردید ناپذیر است؛ اگرچه باید پذیرفت و اذعان کرد که این نفوذ پرهزینه بوده است، اما ضعف کشورمان در شرایط فعلی با توجه به تحریم های یکجانبه و غیر قانونی آمریکا، قدرت مالی کشور را به صورت چشمگیری کاهش داده است که از یک طرف فشار سنگینی بر مردم عزیزمان تحمیل کرده و از سوی دیگر این مؤلفه قدرت در صحنه منطقه ای و جهانی رو به تحلیل رفتن است. با عنایت به شرایط فعلی چگونه می توان قدرت مالی را در شرایط تحریم های آمریکا بازسازی کرد. نیازی به تأکید نیست که برجام و دستاورد های آن می توانست کمک شایان توجهی به قدرت مالی کشور کند و در اولین سال تصویب آن بارقه های امید برای دولت و ملت ایران به وجود آورد و دستاورد اولیه خود را بر جا گذاشت؛ اما با خروج آمریکا و بی توجهی اتحادیه اروپا و کم و بیش کم توجهی چین و روسیه، شرایط و شرایط مالی کشور رو به بحران رفت؛ رشد منفی تولید ناخالص داخلی، تنزل شدید ارزش پول ملی، افزایش نرخ تورم و بی کاری که عامل های اساسی مالی هر کشور هستند، در شرایط بدی قرار دارند.
در حال حاضر شرایط مالی کشور سخت و سخت و برای قشر های آسیب پذیر به تدریج تحمل ناپذیر شده است. اکنون به نظر می رسد بعد از توقف میان مدت سند راهبردی 25 ساله ایران و چین که در سال 1394 آغاز و مدتی به محاق رفته بود، اکنون موضوع روز سیاست خارجی کشور شده است.
ارزیابی این توافق با عنایت به سه مؤلفه قدرت مد نظر برژنسکی و بر پایه نظریه او، ضعف قدرت مالی کشور بوده و با این قرارداد می توان به قدرتمندسازی مالی کشور رسید. اما و اگر های این توانمندسازی را می توان با توجه به فرایند های گذشته و رابطه مالی ایران و چین در چند سال گذشته و نیز با نگاهی به آینده مالی کشور تحلیل کرد.
درباره فرایند های گذشته روابط مالی این کشور را در دو بخش نفت و گاز اعم از برداشت نفت خام در یک سال گذشته، سرمایه گذاری در بخش های بالادستی نفت، به ویژه میدان نفتی آزادگان باید دید. نویسنده آن زمان که معاون بین الملل وزارت نفت بود، در جریان عمکرد این کشور بود. همچنین سرنوشت بسکمک از پروژه های پتروشیمی که چگونه تأمین مالی آن را چین برعهده گرفت و بازپس دادن و استفاده کردن از بهای نفت را ارزیابی کرده ام. آیا عمکرد این کشور مورد پذیرش مقامات کشور بوده است یا خیر؟ پاسخ این پرسش را باید وزارت نفت، دولت و در کل حاکمیت کشور بیان کند. اگر راضی کننده بوده که آثار آن برای ملت نامشخص و نامعین است و اگر مقامات کشور از عملکرد آن راضی نبوده اند، می توان به آینده عملکرد این کشور در زمینه قدرتمند سازی کشورمان اعتماد کرد، به ویژه آنکه رابطه مالی میان آمریکا و چین اگرچه هم اکنون دچار چالش است؛ اما چین حاضر است از منافع حاصل از بخشی از بازار صادرات خود به نفع رابطه مالی با کشورمان صرف نظر کند.
درباره آینده اگر احیانا امتیاز خاصی به شرکت های چینی مبنی بر واگذاری پروژه ها به این کشور داده شده است، آیا می توان بر اساس دیتای بین المللی در حال گذار همچنین بر اساس منافع ملی 25 سال آینده رقابت را برای کشور ها و شرکت های بین المللی دیگر بست، چه بسا فرصت های بهتری در دو دهه آینده برای توانمندسازی مالی کشور فراهم شود که نباید ملت را از منافع آن محروم کرد.
البته نباید تردید کرد که چین به عنوان دومین قدرت مالی جهان، یکی از گزینه های اصلی روابط مالی کشور است. بااین حال نباید کشورمان را از اقتصاد رقابتی موجود در جهان محروم کنیم.
سخن آخر اینکه اگر چین به واقع از بخشی از منافع مالی خود با آمریکا صرف نظر کرده و با تمام قوا به توانمندسازی مالی کشورمان بپردازد، می توان پس احتمال این را داد که در مقابل خواستار تغییر سیاست منطقه ای ما باشد.
اگرچه شخصا بر این باور و عقیده ام که لازم است نفوذ سیاسی ما در منطقه به نفوذ مالی تغییر یابد، معذالک این تغییر زمان بر است؛ به ویژه آنکه در مرحله نخست، بازسازی اقتصاد کشور مطرح است؛ بنابراین در عمل باید این احتمال را داد - حتی اگر احتمال ضعیفی باشد- که نتیجه این امر ممکن است به جای قدرتمند سازی مالی کشور، به بازدارندگی نفوذ سیاسی ما در منطقه بینجامد.
منبع: فرارو